مسیری که فیلم در ایران از آغاز تا به امروز طی کرده است و نگاهی به آهنگسازان شاخص در طول تاریخ این حرفه شامل : مرتضی حنانه ، واروژان ، اسفندیار منفرد زاده ، فرهاد فخرالدینی …..
موسیقی فیلم، با آن تعریفی که در همه جای دنیا مرسوم است، از قدمت چندانی در سینمای ایران برخوردار نیست. در حالیکه نخستین فیلم ایرانی آبی و رابی در سال (1309) ساخته شده است. نخستین موسیقی فیلم ایرانی به معنای خاصش در سال (1333) و توسط مرتضی حنانه برای فیلم عروس دجله ساخته شده است و این دقیقاً زمانی است که 20 سال از زمان ورود صدا به صنعت سینما گذشته است.
با این حال تا پیش از این فیلم، فیلم های ایرانی به اشکال و انواع مختلف از موسیقی بهره جسته اند؛ اما این موسیقی ها، به مفهوم امروزی که از موسیقی فیلم سراغ داریم، موسیقی فیلم خوانده نمی شدند؛ یعنی اینکه اختصاصاً برای فیلم ساخته نمی شدند، بلکه مجموع های از قطعات غربی، ایرانی، عربی و هندی بودند که برای آن فیلم بخصوص برگزیده می شدند.
نخستین فیلمی که با این رویه صاحب موسیقی شد، شیرین و فرهاد ساخته سپنتا (1314) است. در این فیلم از تک نوازی ویولن مصطفی نوریانی استفاده شده است ضمن اینکه ایران دفتری نیز ترانه های آن را خوانده است. پس از آن مرحوم سپنتا در دو فیلم بعدی اش لیلی و مجنون و چشم های سیاه از موسیقی دان برجسته آن دوره کلنل علینقی وزیری برای گزینش و حتی اجرای قطعات موسیقی بهره جست. بدین ترتیب می توان این دو فیلم را نخستین فیلم های ایرانی دانست که در آن از مشاور موسیقی به شکل حرفه ای استفاده شده است.
اما همانگونه که در بالا اشاره شد، موسیقی فیلم در سینمای ایران با موسیقی مرتضی حنانه برای فیلم عروس دجله متولد می شود. مرتضی حنانه دانش آموختة رشته موسیقی در ایتالیا بود و به خاطر ذهنیت نوگرا و خلاقی که داشت، به شکل گیری و پاگیری موسیقی فیلم در ایران و سپس گسترش آن کمک شایانی کرد. اما فقر فنی و زیبا شناختی صنعت سینمای ایران به حدی بود که تا سال ها پس از زایش موسیقی فیلم، همچنان به موسیقی فیلم به عنوان عنصری تزئینی و کم اهمیت می نگریست.
کارگردانان و البته تهیه کنندگان ایرانی ترجیح میداند به جای صرف هزینه برای ساخت موسیقی اریژینال برای فیلم، از ترانه ها و قطعات مشهور و مأنوس برای مخاطبان آن دوره استفاده کنند. به همین دلیل در دهة (1330) به استثنای سه فیلم بهلول (1336) با موسیقی مرتضی حنانه، جنوب شهر (1337) با موسیقی هرمز فرهت، مروارید سیاه (1339) با موسیقی هوشنگ شهابی، در فیلم های ایرانی همچنان از موسیقی انتخابی و ترانه های مشهور فارسی استفاده می شد. در این دهه بازیگر ـ خوانندگانی مثل دلکش، ویگن و ایران دفتری، از شهرت خاصی برخوردارند.
در این دهه، ساموئل خاچیکیان، شاید نخستین فیلم سازی باشد که از جنبه های زیباشناختی و دراماتیک موسیقی (اگر چه به شکلی ابتدایی) در فیلم هایش استفاده می کند. او نقش بیانگر موسیقی را می شناخت و به همین دلیل با انتخاب قطعات خاصی (عمدتاً غربی)، تعلیق و هیجان صحنه های فیلم هایش را تشدید می کرد.
سال های اولیه دهة (1340) نیز وضعیتی به سان دهة قبل داشت. در این سال ها همچنان موسیقی فیلم، نقشی تزیینی و حاشیه ای داشت. تهیه کنندگان ترجیح می دادند آوازها و تصنیف های مشهور فارسی را جایگزین موسیقی کنند، غالب فیلم ها بدون استثنا از ترانه برخوردار بودند. یکی از لوکشین های ثابت و همیشگی فیلم های آن دوره، کاباره ها و کافه ها بود .این لوکشین ها عموماً به این خاطر انتخاب می شد که دست کارگردان برای گذاشتن چند ترانه و تصنیف باز باشد. اگر چه فیلم های آن دوره کمتر به چنین منطق هایی پایبند بودند و حتی فیلم هایی که بستر حوادث شان روستا و دهات عقب افتاده بود، نیز حاوی تصنیف ها و ترانه هایی مشهور بودند. در این دوره عارف، آغاسی و عهدیه، خوانندگان محبوبی بودند که صدایشان زینت بخش فیلم های آن دوره بود.
اما از نیمه دوم دهة (1340) موسیقی فیلم در سینمای ایران با تحول چشمگیری روبرو شد. این تحول مرهون دو آهنگسازاست: فرهاد فخرالدینی و بالاخص اسفندیار منفردزاده. فرهاد فخرالدینی در سال (1347) برای فیلم شوهر آهوخانم که فیلمی متفاوت در عرصه تولیدات فیلم فارسی بود، موسیقی متفاوت و در عین حال تأثیرگذاری ساخت. فخرالدینی علاوه بر برخورداری از دانشی نسبتاً گسترده در زمینه موسیقی جهانی بر موسیقی محلی و سنتی ایران نیز احاطه کامل داشت. حاصل تلاقی این دو، موسیقی ساده و در عین حال به جای او برای فضای ساده و صمیمانه فیلم است.
اما مسلماً بیشترین و ماندگارترین تأثیر موسیقی فیلم بر تاریخ سینمای ایران، موسیقی اسفندیار منفردزاده برای فیلم قیصر (1347) است. منفرد زادة جوان با خلق ملودی هایی شنیدنی که هم بار عاطفی قوی داشت و هم بار حماسی تأثیرگذار، در خلق دنیای قهرمان فیلم کیمیایی تاثیری تعیین کننده گذاشت.
موفقیت و فروش فوق العادة این فیلم باعث گسترش موسیقی فیلم، به عنوان جزء و عنصری تعیین کننده در فیلم های ایرانی شد. برای نخستین بار تماشاگر ایرانی، ملودی های تازة موسیقی یک فیلم را زمزمه کرد و تهیه کنندگان فیلم فارسی دریافتند که موسیقی فیلم حتی در موفقیت تجاری یک فیلم نیز نقش تعیین کنندهای دارد. با اینحال همچنان در تیتراژ بیش از 50 درصد فیلم های ایرانی، نامی از آهنگساز فیلم دیده نمی شد. از آهنگسازان مشهور اواخر دهة (1340) و اوایل دهة (1350) علاوه بر نام هایی که ذکرشان رفت می توان به شیدا قرچه داغی، واروژان، حسین واثقی، انوشیروان روحانی، فریدون ناصری اشاره کرد. در این میان دو نام از دو جهت کاملاً متفاوت از اهمیت فراوانی برخوردارند، نخست حسین واثقی که در حد فاصل (1349) تا (1357) یعنی در حدود 8 سال چیزی حدود 66 موسیقی فیلم ساخته است، که این تعداد بر اساس درج نام او در تیتراژ فیلم ها محاسبه شده است (چرا که نام او در تیتراژ برخی از فیلم هایی که برایشان موسیقی ساخته، ذکر نشده است). نکته جالب و حیرت انگیز دیگر در خصوص واثقی این است که او مطلقاً از دانش موسیقی بی بهره بوده است و صرفاً بر اساس گوش و به شکل غریزی موسیقی می ساخته است.
چهرة دوم مرحوم واروژان هاخواندیان (1356 ـ 1319) است که نامش با عنوان واروژان در تیتراژ فیلم ها ضبط می شد. او تحصیل کردة کالج های موسیقی در فرانسه و آمریکا بود. از قریحة فوق العاده و کم نظیری برخوردار بود. کارش را با ساخت ملودی، تنظیم و ارکستراسیون برای موسیقی پاپ ایرانی در اواخر دهة (1340) آغاز کرد. او را یکی از معدود آهنگسازانی می دانند که مسیر موسیقی پاپ ایرانی را تغییر داده است. او بخصوص از حساسیت فوق العادهای در تنظیم و ارکستراسیون برخوردار بود و در این امر بیش از همه تحت تأثیر موسیقی جاز سرد امریکایی و ملودی های فراموش شدة ارمنی بود.
نخستین موسیقی فیلم او در سال 1350 و برای فیلم رشید ساخته شد. اما شهرت او در عرصه موسیقی فیلم حاصل نغمه های فراموش نشدنی اش برای مجموعة تلویزیونی سلطان صاحبقران است. از دیگر آثار زیبا و فراموش نشدنی او می توان به موسیقی فیلم های دشنه (1351)، کندو (1354)، نازنین (1355) و صبح روز چهارم (1351) اشاره کرد.
اما از نیمه دوم دهة (1350) دو چهرة جوان که در سال های بعد نقشی تعیین کننده در موسیقی فیلم ایرانی بازی داشتند ظهور کردند: مجید انتظامی و کامبیز روشن روان. کامبیز روشن روان کارش را با ساختن موسیقی برای فیلم کوتاه مسافر آغاز کرد. او در دهة (1360)یکی از آهنگسازان مطرح و پرکار موسیقی فیلم شد.
مجید انتظامی نیز که دانش آموخته موسیقی در اروپا بود کارش را با ساختن موسیقی برای فیلم کوتاه زال و سیمرغ آغاز کرد. نکته جالب دربارة سالهای میانی دهة (1350) این است که به خاطر فعال شدن نهاد فرهنگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بسیاری از آهنگسازان فیلم معتبر و مطرح در سال های بعدتر کارشان را با تجربه اندوزی در این نهاد آغاز کردند. که انتظامی و روشن روان هم از این جمله اند.
مرحوم بابک بیات نیز از دیگر آهنگسازان مهم و مطرح سینمای ایران است که کارش را با ساختن موسیقی برای فیلم شبه موزیکال حسن کچل در سال(1349) آغاز کرد. اما پس از آن یکسره کارش را وقف موسیقی پاپ کرد، به طوری که کار بعدی او در زمینه موسیقی فیلم، غریبه (1351) است. در دهة (1350) بیات نیز همانند بسیاری دیگر از آهنگسازان فیلم در حال رفت و آمد پیوسته در دو قلمروی موسیقی فیلم و موسیقی پاپ بود. سبک او تحت تأثیر موسیقی غربی بود. بیات بعدها در دهة (1360) و (1370) به یکی از تأثیرگذارترین و ماندگارترین آهنگسازان فیلم در ایران تبدیل شد.
در دهة (1350) آهنگسازان دیگری هم بودند که اگر چه کار اصلی شان آهنگسازی به شکل جدی و در عرصه موسیقی علمی ـ ملی بود، اما در زمینه موسیقی فیلم نیز دست به تجربیاتی زدند. علی رهبری موسیقی دان برجسته ایرانی به همراه احمد پژمان آهنگساز فرهیخته، موسیقی زیبا و متفاوت مجموعه تلویزیونی دلیران تنگستان را ساخت. یا لوریس چکناواریان رهبر ارکستر مشهور ایرانی تبار که نخستین موسیقی فیلمش را در سال (1342) برای فیلم جدال در مهتاب ساخته بود، در سال (1351) برای فیلم بیتا نیز موسیقی ساخت.
پس از انقلاب، موسیقی فیلم دیگر کاملاً به بخش اصلی و تأثیرگذار فیلم تبدیل شد. در دهة (1360) آهنگسازانی همچون فریدون شهبازیان که تحت تأثیر موسیقی سنتی و ملی ایرانی کار می کرد، حسن زندباف که موسیقی اش البته از برجستگی و ویژگی سبکی خاصی برخوردار نبود، محمدرضا علیقلی که در زمینه ها و سبک های مختلف کار میکرد، فریبرز لاچینی با پیانو و ملودی های سبک و احساساتی اش، منصور تهرانی که بسیار پرکار بود، ناصر چشم آذر که تحت تأثیر سبک و سیاق موسیقی پاپ غربی بود، در کنار جوانان دهة (1350) ، بابک بیات، مجید انتظامی، کامبیز روشن روان و قدیمیترهایی همچون مرتضی حنانه، چهره های اصلی موسیقی فیلم در سینمای ایران هستند.
در این دهه موسیقی روشن روان برای گلهای داوودی (1364)، فرهاد فخرالدینی برای مجموعة سربداران (1362) ، ناصر چشم آذر برای هامون (1368) ، مجید انتظامی برای بایسیکل ران (1367) ، بابک بیات برای شاید وقتی دیگر (1367) ، سید محمد میرزمانی برای دست نوشته ها (1365) ، فریدون شهبازیان برای شیر سنگی (1365) از قوت و ماندگاری بیشتری برخوردار است.
در دهة (1370)و با افزایش تهیه و تولید فیلم در سینمای ایران، نسل جدیدی از آهنگسازان پا به عرصه موسیقی فیلم گذاشتند. برخی از این آهنگسازان، در عرصه موسیقی سنتی چهره هایی نامدار و بسیار معتبر بودند که با حضورشان در عرصه سینما، تلاش کردند تا عناصر موسیقی سنتی و ملی را با هارمونی و فرم های موسیقی جهانی درهم بی آمیزند و موسیقی متناسب با سینمای نوین ایران خلق کنند.
حسین علیزاده، که از آهنگسازان برجسته موسیقی سنتی ایرانی است، ادامه تجربیات خود در عرصه موسیقی پلی فونیک ایرانی در دهة(1360) را به عرصه موسیقی فیلم کشاند. او در این دهه موسیقی فیلم هایی چون دلشدگان (1370)، گبه (1374) ایران سرای من است (1378) زمانی برای مستی اسب ها (1378) را ساخت، فیلم هایی که عمدتاً به جشنواره های بین المللی راه می یافت و به نوعی موسیقی وی، بیانگر فضای موسیقی جدی ایرانی بود.
محمدرضا درویشی،پژوهشگر و موسیقیدان برجسته نیز در این مسیر گام برداشت.او نیز برای فیلم هایی همچون کیسه برنج، سفر قندهار (1379) و تخته سیاه (1378) موسیقی ساخت. تلقی این دو آهنگساز برجسته ترکیب نغمه ها و ملودی های ایرانی با فرم و هارمونی غربی و در نتیجه معرفی موسیقی ایرانی در بستر موسیقی علمی و بین المللی بود، به تعبیری موسیقی آنها تابع همان ذهنیتی بود که فیلم های جشنواره های ایرانی در سال های (1370)دنبال می کردند، یعنی رسیدن به زبانی ملی و بومی در بستری جهانی.
اما در زمینه سینمای داستانی و بدنه اصلی سینمای ایران نیز آهنگسازان جوانی در این دهه مطرح شدند که کیوان جهانشاهی، کارن همایونفر و پیمان یزدانیان شناخته شده ترین و موفق ترین آن هستند. کیوان جهانشاهی با ساخت موسیقی برای فیلم سایه های هجوم (1371) کارش را در زمینه سینمای حرف های آغاز کرد. پس از آن او برای فیلم های پری (1373) و لیلا (1375) هر دو ساخته داریوش مهرجویی موسیقی ساخت که برایش موفقیت های فراوانی به همراه آورد.
کارن همایونفر،نیز از دیگر آهنگسازان جوان در زمینه موسیقی فیلم بود که با ساخت موسیقی برای فیلم سلطان (1374) به شهرت رسید. پیمان یزدانیان نیز از دیگر آهنگسازان جوانی است که در خارج از کشور تحصیل کرده است و در اواخر دهة 1370 با ساخت موسیقی برای فیلم باد ما را خواهد برد (1378) ، آب و آتش (1379) و از کنار هم میگذریم (1379) خود را به عنوان استعدادی تازه به سینمای ایران شناساند.
در این دهه چهره های قدیمی تر موسیقی نیز همچنان به فعالیت خلاقه و پردامنه خود ادامه می دادند. موسیقی فیلم در اواخر دهة (1370) دیگر به عنصری جدی و کاملاً دراماتیک در سینمای ایران تبدیل شده بود. هرچند که با نگاهی کلی به فیلم های تاریخ سینمای ایران در می یابیم که فیلمسازان ایرانی در غالب موارد شناخت چندانی نسبت به موسیقی گذاشته اند و به همین دلیل ساخت موسیقی فیلم هایشان را به آهنگساز می سپردند.
دقیقاً به دلیل عدم نظارت خلاقه کارگردان بر فرایند آهنگسازی،آهنگساز موسیقی فیلم در سینمای ایران، در بیشتر موارد بیش از آنکه در راستای عناصر نمایشی و زیباشناختی فیلم باشد، ساز خود را زده است. ضمن اینکه کمبود چشمگیر نوازندة حرفه ای در ایران باعث شده است که موسیقی فیلم ایرانی، بسیار محدود و مقید به کمبودها باشد. از ارکستراسیون های عظیم و جدی در موسیقی فیلم ایرانی خبری نیست؛ چرا که هر چه تعداد نوازنده ها بیشتر باشد، هزینه آهنگسازی نیز بیشتر می شود و به همین دلیل آهنگسازان ترجیح می دهند با سینتی سایزر و صداهای مجازی، کمبودهای ارکستراسیون را جبران کنند، که این در بیشتر موارد نتایج چندان خوشایندی به همراه ندارد.
در تاریخ پرفراز و نشیب سینمای ایران، شاید تنها موردی که نشان دهندة همکاری خلاقه کارگردان ـ آهنگساز است (مشابه آنچه در سینمای جهان مرسوم است)، همکاری مسعود کیمیایی و اسفندیار منفردزاده در سال های (1348) تا (1357)باشد. کیمیایی و منفردزاده به چنان درک متقابلی از هنر همدیگر رسیده بودند که توانستند ماندگارترین نوع همکاری هنری در تاریخ سینمای ایران را خلق کنند.
منفردزاده قریحه ای رها و پربار داشت و کیمیایی نیز شناخت خوبی از مقولة موسیقی فیلم. از تلاقی این دو ذهن بسیار نزدیک به هم، موسیقی های فراموش نشدنی قیصر، رضا موتوری، داش آکل و گوزنها است. موسیقی هایی که برای نخستین بار به آهنگساز فیلم در سینمای ایران شهرت و اعتباری دست کم به اندازة کارگردان بخشید. متأسفانه بررسی تاریخ سینمای ایران، نمونه ای دیگر به ما ارایه نمی دهد و این برای سینمایی با قدمت بیش از 70 سال صفت پیگیر، بسیار اندک و ناچیز است.
پیام بگذارید